برسرخوانت نمک گیرشدم
من که زیرعلمت پیرشدم
ذکرتوگویم نیفتم برزمین
جان فدای یل ام البنین (س)
****
آیدنوایی از جنان ابوالفضل(ع)
ذکرلب علم کشان ابوالفضل(ع)
ذکرلب هرپهلوان الوالفضل(ع)
داردزحیدر(ع)اونشان(ع)
****
پیش توشیران دشمن از مگس هم کمتراست
ذکرتواوج عبادات منواز حج رفتن هم بهتر است
قوت بازوی تو کوه رااز جا می کند
رجز وقت نبردت یاامیرالمومنین(ع)حیدر(ع)است
****
صحبتت باکودکان باشدلطیف
قدرتت صدمردجنگی راحریف
آری آری قدرت حق شدعیان
ای که داری از علی(ع)صدهانشان
****
کاری کردی که مستم
باتومن حق پرستم
من دخیل عاشقی را
برسرکوی توبستم
****
درمان دل اهل ولائی عباس(ع)
درهردوجهان امیدمائی عباس(ع)
ای به قربان توو آن دست قلمت
تاابدباشد به دوشم علمت
****
تیغ ابروی توگشته قبله گاهم یاابوالفضل(ع)
من گداودردوعالم پادشاهم یاابوالفضل(ع)
من زیرعلم چو پهلوانم
من بی تودگرزنده نمانم
****
غیرتودگریارندارم
عشق توشده باغ وبهارم
این است دعایم هم شبها
تازیرعلم جان بسپارم
****
حک شدبه دلم داغ غم تو
من می کشم بردوش علم تو
شدقبله عشاق حرم تو
شرمنده شدم از کرم تو
****
یاحسین(ع)ای عشق عالم دل من رو تو ربودی
اگه نالایقت هستم چرا دربه روم گشودی
من که بد بوده ام اما توبودی گرفتی دستم
هرچه بدباشم ای آقا عاشق کربلات هستم
شده ام مست صبویت بخدا شدم گرفتار
همه می خونن ماهارو نوکرعباس علمدار(ع)
می خونم ذکرابوالفضل (ع) تا بشم که افضل الناس
چی میشه آقابیام من یه روز ی به کهف العباس(ع)
نه یهودم ، نه مسیحم نه کلیمم نه خوارج
همه می خونن ماهارو نوکر باب الحوائج
ای که ذکر تو ابوالفضل(ع) به همه دردها دوایه
بخدا درمون این دل یه برات کربلایه
بخدا به عشق مولا خون تو رگهام می چوشه
اگه می بینی که مستم فقط به عشق شش گوشه
*****
به خاطردست قلم –می گیرم من زیرعلم
الهی که همه یه روز- راهی بشیم تابه حرم
***
ای پهلوان که به میدان حریف نداری
خون حیدر(ع)در رگت ولی بی قراری
جهان به خود ندیده چنین یلی
کیستی که می بوسددست توراعلی(ع)
قمراگرقمرشدچون تو قمر هستی
به که رفتی که اینگونه جنگاورهستی
به که رفتی که بی سپرمی جنگی
چقدر تو مانند حیدر(ع) می جنگی
الگوی رزمی برای قاسم(ع)واکبر(ع)
تیغ در دست تو خود را می کندباور
توصیف تو از زبان ما خارج است
همین بس که نامت باب الحوائج(ع)است
ای پدر فضل و کرم ابوالفضل(ع)
تنها توئی صاحب علم ابوالفضل(ع)
برکلاه خودتو حک شده ای علمدار(س)
لافتی الا علی لاسیف الاذالفقار
جنگ خود،حیران ازجنگیدن توست
حتی خدا هم مشغول دیدن توست
ذکر لبت یاحسین(ع) و رجز نبردت یاعلی (ع)
شمشیرگرفتن وجنگیدنت مونمی زندباعلی(ع)
دوباره به میدان نبردزنده کردی حیدر(ع)را
دوباره بادست یداللهی زجاکندی خیبررا
چنان شمشیر زدی ای سردار بی قرین
که خداهم به تو گفت یاابوالفضل (ع)آفرین
بااین همه عظمت و شکوه ، ای پهلوان
آمدی بردر خیمه حسین(ع)،ای شیرژیان
زانو زدی در پیش حسین(ع) ، شاه دین
گفتی که مرا خوانده غلام تو ام البنین (س)
رخصت ای شاه،غربت تو تنهادردمن است
اجازه بده که حالا وقت نبرد من است
زد به میدان جنگ و جنگ آغاز کرد
زد به دل لشکر و راه باز کرد
یک چشم سوی علقمه ویک چشم سوی حرم
به یک دست شمشیرگرفت و به یک دست علم
به پشت بستی مشک و به سینه بستی زره
همه می گویندتنها بادست تو وا شود این گره
رساند خودرابه علقمه و پرکردمشک
جاری شداز چشمانش بارانی از اشک
تو اینجاباشی و خیمه ها در تب و تاب
بیابرویم به حرم تاجان نداده طفل رباب
ای آب ، ای سند آبرویم پیش فاطمه (س)
آبروداری کن تاسربلندبرگردم از علقمه
****
الایاایهاناس –دلی دارم پراحساس
به روی سردرآن –نوشته بیت العباس(ع)
****(مدح عباس(ع))
استاددرس نبردزخیمه نظاره گر
نظاره گررزم پسران برادر
آن طرف قاسم (س)زده بردل لشکر
این طرف غوغانموده علی اکبر(ع)
چونکه می دید رزم شاگردانش علمدار
ماشاءا...می گفت به پسران حیدرکرار(ع)
بماندکه به میدان نبرد چه رخ داد
کاری کردندکه به میدان رود استاد
آمدمقابل ارباب واذن میدان خواست
نمی توانم ببینم که مولایم تنهاست
نگاهی به اوکردوآهی از دل حسین(ع)برخواست
علمدار،تاتوهستی خیمه هایم پابرجاست
غیرت ا...که هنوزلباس رزم نپوشیده بود
تشنگی کودکان اهل حرم را دیده بود
فرمودکه تحمل ندارم بیشتر
از طرفی مرانامیده غلامت مادر
چونکه مولایش اذن میدان فرمود
واردخیمه شد،لباس رزم برتن نمود
تاکه جنگ خویش آغاز کرد
زدبه دل لشکروراه باز کرد
رجزی خواندمنم یل هاشمی نسب
انااخ الحسین(ع)،قتال العرب
دوباره زنده کردبه میدان حیدر(ع)کرار
حسین(ع)می گفت ماشاءا... علمدار
همه رابرخاک می انداخت صف به صف
همه لشکریک طرف وعباس(ع)یک طرف
دیدندنمی شوندحریف یل ام البنین(ع)
برای کشتنش دربین نخلهاکردندکمین
دیدندنمی تواننداینگونه اوراکشت
دست راستش جداکردنداز پشت
مشک رابه دست چپ گرفت وعازم
یاداطفال حرم درسرداشت دائم
تمام لشکربه سوی اوتاختند
دست دیگرش از بدن انداختند
باهزارامیدمشک آب رابه دندان گرفت
دشمن چودیداین صحنه راجان گرفت
نانجیبی برداشت عمودی آهنین را
شکافت فرق سریل ام البنین(س)را
چنان کاری بودکه تاآبرو رسید
ناگهان کنارخویش صدائی شنید
غرف خون شدسروروی وپیکرش
مادرش فاطمه(س)آمدبه سرش
منم زهرا(س)دختر رسول (ص)
حجت ابوالفضل(س)باشد قبول
سروده شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان میهن
****
حضرت حیدر(ع)به نام فاطمه (س)حساس بود
خلقت از روز ازل مست از عطر گل یاس بود
ای که درکوچه ها سیلی زدی برفاطمه (س)
گردنت رامی شکست آنجااگرعباس (ع)
****
پرزنداین دل به سربام ابوالفضل (ع)
کرببلائی شدم از نام ابوالفضل (ع)
می بزنید امشبواز جام ابوالفضل(ع)
****
منم زینب (س)که داغم راکران نیست
ابوالفضلی ترازمن درجهان نیست
چه می گویم که اورب کرم بود
ابوالفضلی تراز من مادرم بود
****
عباس دلی بسان دریادارد
دست کرمی چنان زهرا(س)دارد
درکرببلاجان رابه فدای حسین(ع)کرد
گرماجان رابه فدایش کنیم جادارد
****